نگار نگار ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

سفر حج مادرجون و بابا حبیب

خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،تو ای والاترین مهمان دنیایم،بدان آغوش من باز است شروع یک قدم با تو،تمام گامهای مانده اش با من. چند روزی میشه که مادرجون و بابا حبیب مشرف شدن به خانه خدا در مکه مکرمه ،خوش به سعادتشون ....  پدر و مادر عزیزم حجتون مقبول ان شاء ا... تا دو روز دیگه به سلامت برمیگردن و دخملم که حسابی به مادر جون وابسته ست از تنهایی در میاد و دوباره ساعتهایی که مامان و بابا میرن سر کار ،میشه مهمون ثابت خونه مادرجون ...
5 خرداد 1392

واکسن یکسالگی

سلام به دختر گلم ،امروز بالاخره من و بابایی ، دخمل قشنگم رو بردیم مرکز بهداشت و با دو هفته تاخیر واکسن یکسالگی عسلم رو زدیم و من تونستم یه نفس راحت بکشم چون من بیشتر از همه استرس داشتم که نگارم موقع تزریق واکسن اذیت نشه اما  خدارو شکر و خوشبختانه عزیزم اونقدر خانوم شده که اصلا نترسید و گریه نکرد منم بعد واکسن حسابی از این وضعیت خوشحال شدم و کلی به جونش دعا کردم امیدوارم هیچ اذیت دیگه ای نداشته باشه این واکسن. الهی من فدای اون چشمای قشنگت بشم عزیزم که مهربونی و متانت ازش میباره،الهی همیشه سالم و شاد باشی نفسم ...
1 خرداد 1392

بدون عنوان

  میلاد امام علی (ع) آغازگر اشاعه عدالت و مردانگی و معرف والاترین الگوی شهامت و دیانت پیشاپیش بر عاشقانش مبارک باد . . .     پدر عزیزم سحرگاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه میبخشد/به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت/خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را/با تمام وجودم دوستت دارم. روزت مبارک   همسر مهربانم     ای سربلند تر از هر فصل و ای باشکوه تر از هر ماه، تو را دوست دارم، تو را که زاده فصل سبز انتظاری. تویی که سلام و کلام و نگاهت همه بوی بهار میدهد و عشق هدیه میکند. عزیزم روزت مبارک به نمایندگی از دختر گلمون هم این روز رو به شما همسر فداکارو...
31 ارديبهشت 1392

نگار قلم به دست

گل ناناز مامان یه برگه گیر آورده !!!!!! و سعی میکنه روی اون نقاشی بکشه    ،قربونت برم عزززززززززززززیزم خیلی خوبه که با اینکه تازه با قلم آشنا شدی اینطور قشنگ و بجا قلم رو به دست گرفتی ...
24 ارديبهشت 1392

دختر خوب مامان مسواک میزنه

دیشب دختر گلم وقتی دید مامان داره مسواک میکنه سعی میکرد مسواک رو ازم بگیره و دندونای کوچیکشو مسواک کنه بنابراین بابایی سریع رفت و مسواک دخملی رو آورد تا بتونه با مسواک خودش دندوناشو تمیز کنه .این اولین باری بود که نگار جون داشت به تقلید از مامان مسواک میزد. عزیزتر از جانم ، امیدوارم همیشه بهداشت رو توی زندگی در اولویت قرار بدی و همیشه سالم و شاداب باشی و با وجود دندونای سفید مرواریدی همیشه لبخندت قشنگترینو  دلنشین تر لبخندها باشه. ...
22 ارديبهشت 1392

تولد دایی جون

تولد دایی جون دخملم 8 اردیبهشت یه هفته قبل از تولد نگار جون بود که برا شام توی رستوران مهمون دایی امید بودیم و بعد شام همگی رفتیم خونه و جاتون خالی یه مراسم کوچیک خانوادگی داشتیم که حسابی به همه خوش گذشت.البته تصمیم داشتم زودتر این عکسا رو بزارم ولی متاسفانه به علت مشغله کاری تا به امروز این فرصت پیش نیومده بود برادر عزیزم امید جون سلامت و سعادت تو آرزوی ماست. ...
22 ارديبهشت 1392

الهی پاینده باشی "دخترم"

    نگار عزیزم زبان ما قاصر است از شکر نعمت تولد و حس بودن تو در روز تولدت سر بر زمین سائیده و از درگاه حضرت حق نهایت سپاس خود را بجا آورده و برایت سالهای سال عمر با عزت و برکت خواستاریم. باشد که بقاء عمرت با عزت و سربلندی و توام باسلامتی و سعادت باشد …   تمام دقایق مانده از عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای روز تولد تو . . . لمس بودنت مبارک   ...
17 ارديبهشت 1392

نگار جون در آستانه یک سالگی

دخترگلم به امید خدا چند روز دیگه یک ساله میشی به خاطر همین تصمیم گرفتم  تواناییها و کارهایی که توی این مدت یادگرفتی رو برات بنویسم . 1-دخترم الان سرپا می ایسته و میتونه چند قدم راه بره 2-گلم الان چهار تا دندون داره مثل مروارید 3- عزیزدلم الان چند تا کلمه "مامان"بابا"تاب"نون"آب"جوجو"رو خیلی خوب تلفظ میکنه در ضمن وقتی میخواد دایی جونش رو صدا کنه میگه "دا"و هنوز این کلمه رو کامل نمیتونه تلفظ کنه 4-نفسم وقتی میخواد به اسب کوچیک مخصوص بازیش سوارشه خودش به تنهایی سوارش میشه و حرکت میکنه 5-دخمل باهوش من اعضاء مختلف بدنش رو میشناسه و وقتی ازش سوال میشه بلافاصله جواب میده 6-نمکدون مامان کلی هم شیرین کاری انجام میده مثلا دستاشو بهم می...
8 ارديبهشت 1392