نگار نگار ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

 

 

هر انسان لبخندی از خداست و تو زیبا ترین لبخند خدایی

بهانه زندگیم، تمام زیباییهاو بهترین آرزوها را برای وجود مهربونت ،خواهانم

تولد 3 سالگی مهتاب زندگی

نگار من ،مهتاب من سومین سال تولد مبااااااااااااااارک عزیز تر از جانم،آرزوی من برای شما سلامت ، سعادت ،طول عمر و نیک بختیه ،امیدوارم عمری پر خیر و برکت داشته باشی نفسم و لبخند میهمان همیشگی  لبهای شیرینت و شادی همخونه قلب مهربونت باشه...الهی آمین. سومین سال تولد رو با حضور میهمانان و اقوام نزدیک و خیلی خودمونی برگزار کردیم و در این مراسم حدیث کوچولو-علی آقا-مریم خانوم-هلیاجون-امیر علی خان و آویسای ناناز و پرنیای خوشگل مهمونای ویژه شما بودن و توی این روز عزیز با خانواده های مهربونشون ما رو همراهی کردن که همینجا از همشون تشکر میکنم مخصوصا از مادر جون (مامان خودم) که با وجود کسالتی که داشت ، برا تدارک مراسم خیلی بهمون کمک کرد .الهی همشون...
20 ارديبهشت 1394

تولد بهاری

نگار نازنینم نگاهت را قاب مي گيرم. در پس آن لبخند زیبای بهاری که به من شور و نشاط زندگي مي بخشد. امروز روز توست... تولدت مبارک گل همیشه بهارم. 16 اردیبهشت قشنگترین و بهترین روز زندگیم روزی که تا نفس میکشم یادم می مونه و حس زیبای اون روز همیشه برام زنده است و لذت زیبای مادر شدن و در آغوش کشیدن معجزه آفرینش رو با هیچ چیز عوض نمی کنم.عزیزم ،عمرم،جونم ،نگارم مولود زیباترین ماه از خدای زیباییها و مهربانیها میخوام که همچون زیبایی این ماه با عطر گلهای بهاری ،همیشه ی زندگی با عطر  وجودت و با لبخندهات روح امید رو در من زنده نگه داری. نفسم با تمام وجود دوستت دارم.           &nbs...
16 ارديبهشت 1394

دختر بهاری در بهار 94

سلام عزیز دلم ،نگار نازنین و مهربون من خیلی خیییییییییییییییییییلی دوست دارم گلم،نو شدن سال و اومدن یه بهار زیبای دیگه در کنار وجود نازنین و شیرینت برا ما شیرین تره،سال 94 و و سومین بهار زندگی رو به شما دخمل خووووووووووووبم تبریک میگم .امیدوارم صد بهار زیبا رو با سلامت تجربه کنی و همیشه در کنار کسایی که دوستشون داری بهارو جشن بگیری . عزیزتر از جانم امسال برا اومدن بهار کلی ذوق داشتی و لحظه شماری میکردی البته اینو بگم که چون دوست داشتی زودتر تاریخ تولدت بشه و جشن تولد برات بگیریم می خواستی که زودتر بهار از راه برسه و روزها از پی هم بگذرن تا روز تولدت برسه گلهمیشه بهاریه من و چون هنوز کاملا با گذر فصلها و ماهها و هفته ها آشنا نیستی و فقط می...
14 فروردين 1394

عسل مامان

عسل مامان با خرس کوچولوی نازش توی استخر بادی قایم شده ،ما هم اصلا متوجه نشدیم وقتی دنبالش میگشتم که ببینم کجا رفته با کمال تعجب دیدم توی استخر بادی دراز کشیده و قایم شده،از فرصت استفاده کردم یه عکس یادگاری گرفتم.   اینم از صندلی بادی قوری قوری جون که بابا جون واسش خریده و نگار جون هم برا مامان ژست عکاسی گرفته ...
7 اسفند 1393

سفر به گنبدکاووس

هفته پیش یه سفر دو روزه به شهر گنبد از توابع استان گلستان رفتیم که چند تا از عکسای نگار  روکه توی این سفر برداشتم در این پست میذارم .   ...
4 اسفند 1393

دختر نماز خوان من

نگار جون زمانی که میبینه میخوایم نماز بخونیم ،میگه منم میخوام وضو بگیرم و نماز بخونم،من سجاده و چادر نماز خوشگلش رو که خاله جون واسش دوخته سرش میکنم و باهم مشغول نماز میشیم نمازت قبول عزیزم ...
4 اسفند 1393

نگار جون در حال خرید از فروشگاه لوازم تحریر کتیبه

  پارسال (سال92) دایی امید و دوستش  با هم فروشگاه لوازم تحریر کتیبه رو افتتاح کرده بودن و ما هم هر از چند گاهی بهشون سر میزدیم و هر بار که میرفتیم نگارم مشغول تماشای کتاب داستان می شد و نهایتا دست خالی برنمیگشت و حتما باید یه خریدی از اونجا میداشتیم ...
11 بهمن 1393