نگار نگار ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

خواب شیرین

1393/8/19 12:12
نویسنده : باران
512 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقت پیش خاله سمانه خونه ما بود و شب که می خواست برگرده خونه ،قرار شد دختر گلم به همراه بابایی خاله جون رو برسونن و برگردن ولی ظاهرا  وقتی که به در خونه مادرجون اینا رسیدن خانوم خانوما کلی گریه و زاری که منم میخوام برم اونجا، بابا هم که هر کاری کرده بود نگار راضی به برگشت بشهخطا عصبانی، فایده ای نداشت.اصرار پشت اصرار که من نمیام خونه.بالاخره نگار جون برنده شد و شب هم خونه مادر جون اینا موند.شب موقع خواب نگار جون  عروسکش رو برداشته بود باهاش خاله بازی میکرد و عروسک بچه نگار شده بود نگار هم در نقش مادر ، آروم باهاش حرف میزد و میگفت: چی میخوای؟ چرا نمی خوابی؟ هیس ساکت باش و بخواب.خلاصه دخملی همین طور که سرگرم خوابوندن عروسک بوده خوابش برده بود.محبتبغل

 

           خوابش برده. این اولین شبی بود که نگار جون  تنهایی و به دور از ما خونه مادر جونش خوابید.الهی من فدایت بشم مامانی که اینطور ناز و شیرین و البته تنها و بدور از مامانی خوابیدی.(این عروسک دوست داشتنی دخملی هست که پارسال براش خریدیم ولی نگار جون حسابی بهش لطف داشته و دست و پاش کنده شده ولی مدتی میشه  که خیلی بهش توجه میکنه و هرچند این عروسک ظاهر قبلی رو نداره ولی هستی من ترجیح میدم با همین عروسک بازی کنه و زیاد با عروسکهای دیگه بازی نمیکنه.)

پسندها (6)

نظرات (1)

آریا، مامانی و بابایی
24 آبان 93 7:41
چه مامان خوبی قربونت برم من به جای اینکه نی نیت بخوابه خودت خوابیدی راستی کلک مامان جونو تنها گذاشتی نه خاله عزیز و مهربون دخملی واقعا خوابیده بود و خاله سمانه وقتی که اون خواب رفته بود این عکس رو ازش برداشته این نگار جون وقتی به خاله سمانه میرسه دیگه همه چی یادش میره مامان و بابا کلا فراموش میشن