گم شدن گوشواره
****هفته گذشته وقتی از اداره به خونه مادرجون اومدم همانطور که عروسک مامان مشغول بازی بود متوجه شدم یک لنگه گوشواره ش نیست ، کلی اون روز و تا شب همگی دنبال لنگه گوشواره دختر م گشتیم و تموم خونه مادر جون و زیرو رو کردیم ولی اثری از گوشواره نبود که نبود،ما همه نگران بودیم که نکنه فرشته کوچولوی مامان و بابا لنگه گوشواره ش رو خورده باشه،آخه دختر عزیزم هر چی دستش بیاد میذاره توی دهنش .اون شب همه بمخصوصا مادرجون خیلی ناراحت و نگران بود تا اینکه صبح زود که مادر جون رفته بود حیاط خبرگوشواره وروجکککککککککک مامان و کنار باغچه پیدا میکنه وقتی خبر و شنیدیم خیالمون راحت شد که خانوم خانوما گوشواره شو نخورده و همون روز تصمیم گرفتیم موقتا گوشواره هاتو از گوشات دربیاریم.
دختر گلممممممممممممممم، جییییییییییییییییییییگرم، هر چند این خاطره یکم باعث نگرانیمون شد اما با این حال تموم لحظه های با تو بودن واسه ما خاطره است و اینقدر این خاطره ها زیبا و دوست داشتنی هستن که توصیف کردنشون محاله عزیزم
خدای بزرگ ازت میخوام همیشه حافظ دختر مثل گل بهاری مون باشی....الهی آمین