سفر یه روزه به چناران
روز چهارم عید مادرجون ،خاله جون و دایی جون میخواستن یه سر برن چناران،آخه این منطقه آب و هوای خیلی خوبی داره ضمنا میتونستن به دیدن دایی و عمو هم برن منو و نگار هم به اصرار سمانه جون (البته خودم هم بدم نمیومد که یه سر برم اونجا)با اونا همراه شدیم ،شب رسیدیم چناران و مستقیم رفتیم خونه دایی محمدبعد از شام کلی با زندایی،دایی و بچه هاشون دور هم نشستیم و از گذشته ها صحبت کردیم خیلی خوش گذشت اما چشمتون روز بد نبینه روز بعد که از خواب بیدار شدیم نگار هم زود تر از همیشه بیدار شد خیلی حال نداشت مشخص بود حالش خوب نیست ،دختر عزیزم مسموم شده بود و تا چند روز هرچی میخورد بالا میاورد تا اینکه بردیمش دکتر و با ویزیت دکتر و مصرف داروهایی که تجویز شده بود کم کم حالش بهتر شد ولی کوچولوی من خیلی اذیت شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی