نگار نگار ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

این چند وقت

1392/4/9 10:42
نویسنده : باران
212 بازدید
اشتراک گذاری

این چند روزی که ما نبودیم و نتونستیم مطلب جدید بذاریم با توجه به مشغله کاری و ... امروز دوباره فرصتی پیش اومده تا یه سر بیام و چند تا از خاطرات و شیرین کاریهای نگار جون ،دخترک بهاری مون رو ثبت کنم .

چند شب پیش یعنی شب میلاد حضرت مهدی (عج) من و بابا با فرشته کوچولومون رفتیم خیابون و به مناسبت این عید مبارک یه کادو خوشگل(بلز) برا دخترم خریدیم  .

هفته گذشته برا اولین بار با نگار جون به قصر بازی رفتیم و نگار که تازه از نزدیک با این محیط آشنا شده بود کلی از این پارک بازی سرپوشیده خوشش اومد و کلی از دیدن اون همه بچه هم سن و سال و انواع وسایل بازی خوشحال شده بود.

توی این چند روزه نگار با بازیهایی مثل( اتل متل-کلاغ پر) آشنا شده و با ما بازی میکنه و میتونه صدای بع بعی و کلاغ رو برامون تقلید کنه مثلا وقتی میگیم کلاغه چی میگه دخملی سریع میگه " غاغا" و خودش کلی ذوق میکنه و میخنده ،امیدوارم گل لبخند هیشه رو لبهای قشنگت باشه عزززززززززززیییییییییییییییییزم

از کارهای جدید دیگه ای که توی این مدت عروسک مامان یاد گرفته اینه که وقتی کسی نماز میخونه نگار جون بدون معطلی میره و مهر نماز رو برمیداره و سجده میره الهی قرررررررربون دختر نماز خوانم برم.

دیروز با عمه جون و مریم کوچولو و علی و خاله سمانه و محدثه جون رفتیم پارک شهر تا یه خورده این وروجک ها اونجا بازی کنن نگار خانوم چند تا دوست بزرگتر از خودش پیدا کرده بود و همه دوست داشتن با نگار جون بازی کنن و دخمل نانازم هم کلی با بچه ها بازی کرد و  بعد از کلی سرسره بازی  حسابی خاله سمانه رو خسته کرد و آخر سر هم از بازی توی پارک دل نمیکند که مجبور شدیم با یه ترفند از پارک خارجش کنیم .

دیشب وقتی خاله جون میگفت نگار بخواب ،جوجه کوچولو رفت و بالشش رو برداشت آورد پیش خاله و دراز کشید بعدش هم با انگشت محکم چشماشو فشار داد مثلاخوابیدهخواب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)