نگار نگار ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

پايان 18ماهگيت

سلام عزيزم اول از همه پايان 18 ماهگيت رو تبريك ميگم ،مي دونم كه با تاخير اومدم ولي عزيز دلم توي اين چند روز به دلايل مختلف فرصت گذاشتن اين يادداشت رو نداشتم ،آخه روز 15 آبان با بابايي شما رو برديم مركز بهداشت و واكس 18 ماهگيت رو زدن ،الهي قربون دختر گلم برم يه واكسن به بازو و يكي ديگه به پات تزريق كردن و شما تا چند روز نمي تونستي به راحتي راه بري آخه واكس 18 ماهگي يه مقدار درد بيشتر نسبت به بقيه داره،توي اين مدت شما كه هميشه به تحرك زياد و ورجه ورجه كردن عادت داشتي نشستن دائم و يا دراز كشيدن برات خيلي سخت بود و اصلا طاقت نمياوردي و ما هم براي اينكه كمتر اذيت شي شما رو نوبتي با مادر جون و خاله جون بغل ميگرفتيم و توي اتاق يا حياط قدم ميزديم . ...
18 آبان 1392

بدون عنوان

        خورشید شکفته در غدیر است علی / باران بهار در کویر است علی بر مسند عاشقی شهی بی همتاست / بر ملک محمدی امیر است علی . . . غدیر ، تجلّی اراده خداوند، مکمّل باور ما و نقطه تأمّلی در تاریخ است . . اين عيد سعيد بر تمامي شيعيان و پيروان حقيقت مبارك و فرخنده باد   ...
30 مهر 1392

کلمات جدید در دایره لغات نگار

نگار جون در سن 1 سال و 5 ماهگی تونسته دایره لغاتش رو به حدود 50 کلمه برسونه و قربونش برم هر روز 2 یا سه کلمه جدید رو ادا می کنه.  از جمله کلمات جدیدش به همراه تلفظ صحیح 1-عسک=عکس 2-دشک=کشک 3=دشنگ=قشنگ 4-نخوام=نمی خوام 5-واسا=وایستا و...... البته دختربهاری مامان خیلی حرفهای دیگه میگه که هنوز نتونستیم ترجمش کنیم!!!!!! الهی بیانی بليغ ،شیوا و پر از مهر و محبت به نگارم عطا کن.الهی آمین
29 مهر 1392

عید قربان و قربانی امروز

سلام :   اولا عید قربان رو به همه به ویژه به نازگلم "نگار" تبریک میگم.  امروز پس از یه مدت تقریبا طولانی فرصت کردم تا سری به وبلاگ دخملم بزنم و از این موضوع خوشحالم که این فرصت رو به دست آوردم. امروز صبح بابایی یه بره گرفته بود تا قربانی کنه،نگار نزدیک ظهر با خاله جون که دیشب خونه ما مهمون بود اومدن خونه مادر جون و زمانی که رسیده بودن بابایی گوسفند رو قربانی کرده بود ،البته خدا رو شکر که موقع قربانی اونجا نبود چون احتمال اینکه این صحنه براش ناراحت کننده و ترسناک باشه ،وجود داشت،تنها چیزی که دختر گلم دید کله پاچه قربانی بود که خیلی براش جالب بود و مدام صدای بع بع ای رو تقلید و تکرار میکرد و هر کی از راه میرسید با زبون شیرین بچ...
24 مهر 1392

17 ماه گذشت

عروسک نازنینم آغاز 18 ماهگیت خیلی خیلی مبارک               الهی همیشه زنده باشی ...
13 مهر 1392

شب نشینی

 سلام عزیزم الان همگی با هم نشستیم و وبلاگ قشنگت رو نگاه میکنیم ،البته جای باباجون خیلی خالیه آخه امشب شیفت داره و کنار ما نیست برا همین ما با مادر جون و بابا حبیب و خاله جون و دایی ها با هم هستیم. شما هم مثل همیشه با شیرین کاری هات همه ما رو سرگرم کردی ،تا یادم نرفته بگم که جدیدا خیلی به سمانه جون وابسته شدی و دیگه تقریبا ما رو زیاد تحویل نمی گیری!!!! ...
10 مهر 1392

میلاد حضرت رضا(ع) مبارک

:: دل داده ام زدست که دلداده ام کنی افتاده ام به پات که افتاده ام کنی سالک که بی تو راه به جایی نمی برد باید خودت مسافر این جاده ام کنی ولادت امام رضا (ع) خجسته باد ...
26 شهريور 1392

نقاش کوچولوی من!!!!

چند روز پیش وقتی با نگار جونم به مینی پارک آفتاب و مهتاب رفتیم،عسل مامان بعد از کلی بازی رفت و روی صندلی کنار میز نقاشی نشست و مداد رنگیها رو برداشت و نقاشی کشید بعدمامان برگه رو به مدیر پارک تحویل داد ،هفته بعد که دوباره برا بازی به مینی پارک رفتیم دیدم نقاشی دخملم روی دیوار پارک بازی نصب شده،بنابراین رفتم یه عکس برای یادگاری از نقاشی نگار جون برداشتم. ...
20 شهريور 1392

میلاد حضرت معصومه (س)

سلام بر تو، بانوی آب‏ها و آیینه‏ها سلام بر تو، زیباترین مطلع غزل‏های عاشقی سلام بر نجابت دست‏ها و کرامت نگاه‏هایت «اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطمة معصومه» بانویم معصومه علیهاالسلام میلادت، نور به چشم‏ها می‏پاشد و سرور به دل‏ها و رایحه بهشتی‏ ات، مشام دل را با عطر خوش حضور می‏نوازد، میلادت مبارک   نگارم،همه نفسم هستی لحظه لحظه های عمرم رحمت الهی وجودم روزت مبارک خدایا ؛تمام وجودم ،پاره تنم ،نور چشمم، نگارم را به ساحت بیکرانت،به وجود مهربانت و به نگاه پر مهرت میسپارم ،همیشه پناهش باش. نگارم ؛تمام امیدم،فردای روشنم ،همیشه و همه حال با خدا باش تا پاینده باشی. ...
16 شهريور 1392

رویش دندونای جدید

دختر عزیزم                                           عروسکم                                                           نفسم      &...
10 شهريور 1392