نگار نگار ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

نگار اردیبهشتی

دختر نماز خوان من

نگار جون زمانی که میبینه میخوایم نماز بخونیم ،میگه منم میخوام وضو بگیرم و نماز بخونم،من سجاده و چادر نماز خوشگلش رو که خاله جون واسش دوخته سرش میکنم و باهم مشغول نماز میشیم نمازت قبول عزیزم ...
4 اسفند 1393

نگار جون در حال خرید از فروشگاه لوازم تحریر کتیبه

  پارسال (سال92) دایی امید و دوستش  با هم فروشگاه لوازم تحریر کتیبه رو افتتاح کرده بودن و ما هم هر از چند گاهی بهشون سر میزدیم و هر بار که میرفتیم نگارم مشغول تماشای کتاب داستان می شد و نهایتا دست خالی برنمیگشت و حتما باید یه خریدی از اونجا میداشتیم ...
11 بهمن 1393

من و نگارم

عزیزتر از جانم ،دردونه من ،بهار عمرم،نگارم .... دو شب پیش وقتی داشتم با شما در مورد اینکه فردا صبح شنبه است و دوباره مامان و بابا باید بریم سر کار صحبت میکردم،بهم گفتی مامان : به من آشپزی یاد بده بعد شما و بابا فردا برین سر کار منم خونه تنها وایمیستم و آشپزی میکنم ، براتون غذا آماده میکنم تا شما برگردین باهم نهار بخوریم.... الهی من چی میتونم بهت بگم عزیزم،گلم ،نفسم ... الهی من بگردمت مامانی ... خدایا هزار ماشاءا... و تبارک ا... به خلقت زیباییهایی که بی منت به ما آدما هدیه میدی و لحظه لحظه ی زندگی ما (انسانهای گاها قدر نشناس) رو پر از شیرینی و زیبایی و لذت میکنی. خدایا من میخوام هررر روز و هررر لحظه پر شم از حس قشنگ و زیبای مادران...
15 دی 1393

شیرین زبونی

خدایا به خاطر تمام داده هات شکر،بالاخص به خاطر هدیه زیبای هستی که مارو لایق دونستی و به ما عطاکردی منظورم دختر خوب و واقعا مهربونم نگاره .الهی همه از وجود هدیه و نعمت فرزند خوب و سالم و صالح بهره مند بشن و الهی همیشه فضای خونه های ما (منظورم همه مردم دنیا )به شور و نشاط و سر و صدا و خنده های کودکان و فرزندان آکنده باشه. خداجونم خیلی خیلی شاکرم که عنوان زیبای مادر رو بمن بخشیدی و دختری زیبا و شیرین به ما هدیه کردی ،خدایا تا عمر دارم این هدیه رو بر من ببخش و همیشه پاینده بدار تا دلگرم باشیم به زهستی و شاکر باشیم به خاطر وجود نازنینش . خدایا شکرت که هر روز که دخملی بزرگتر میشه، بیشتر شیرین زبونی میکنه و لبخند رو به لب تمام اطرافیان میاره ...
10 آذر 1393

عکس آتلیه

ماه پیش بعد از مدتها تصمیم مامان و عمه برا بردن بچه ها(نگار-علی و مریم) به آتلیه عملی شد و باهم رفتیم آتلیه و چند تا عکس یادگاری با هم انداختین. نگار جونم اینجا 2 سال و 6 ماهت شده                     ...
1 آذر 1393